Iranian - Tumblr Posts

7 months ago

بیاید براتون داستان تعریف کنم :

 :

از دریا پیداش کرد و آوردش خونه..

 :

بزرگتر شد🥲

 :

حتی بزرگتر😭

حدس میزنم اگه شو (ocم که پست اولم هم از اونه) با یه کاراکتر دیگه بزرگ میشد حداقل موهای به این خوشگلی رو رنگ نمیکرد

البته این فقط یه au عه، شو در واقع پری دریایی نیستا.. انسان عادیه. (الکی)

حوصلم بکشه داستان زندگیشم مینویسم براتون😃

جزو اولین کارای داستانیم محسوب میشه، آخرین عکس پنج دقیقه پیش تموم شد، قبلیا هم یکم قبل تر، نزدیک یه هفته..

دیگه میزنم تو کار کشیدن oc هام با کاراکترای خود انیمه (گند میزنم بهشون😑)

جهت کیفیت بهتر کلیک کنید


Tags :
7 months ago

امروز رفتیم طالقان (بماند همه ایل و تبارو جمع کردیم بردیم تازه یه سریا هم قراره بیان بازم-)

آرامش خوبی داره، فقط باید بشینی رو چمنا، باد موهات رو تکون بده و مدیتیشن کنی

جاده ی خوبی داره نسبتا، ولی بهتره شب نری، خیلی تاریک و پیچ در پیچه. اگه تهران باشی دو ساعته میرسی.

عنکبوتای نازی هم داره، یه بار یکیشو دیدم که پاهاش قرمز بود.

هنوز کلی برف روی قله ها مونده بود!

وسط راه نزدیک یه پرتگاه توقف کردیم استراحت کنیم. تمرین سنگ پرتاب کردن کردم. اولش دستم ضعیف بود، کج هم میزدم که بابام اومد گفت چرا مثل دخترا پرتاب میکنی. (خب دخترم دیگه-)

دیگه زوشا قاطی کرد، آستینو بالا زد چنان سنگارو پرت کرد که پشماتون بریزه. دو سه تاش از یک سانتی متری صورت مامانم و داییم رد شد-

به شهرک که رسیدیم چون خیلی فاصله داره تا خونمون همون جا خریدامونو کردیم. تخم مرغ بومی و یه تخم غاز هم گرفتیم. اندازه دوتا تخم مرغه که خب طبیعیه.. غاز خودش اندازه دوتا اردکه.

تو ویترین یه مغازه الکتریکی یه گربه خوابیده بود، انگار از کل جهان جدا بود اهمیتی به اطرافش نمیداد. فقط محکم پلک هاشو بسته بود.

یکم سبزیجات و جوجه گرفتیم و رفتیم سمت خونه..

صبحونه رو کنار هم خوردیم، نون سبوس دارش به قرمزی میزد.

بعدم به کارای خودمون مشغول شدیم..

ظهر وسط آفتاب سگ پز رفتم بدمینتون بازی کردم، برگشتم داخل نفس نداشتم فقط ولو شدم، سقفو صورتی میدیدم XD

با پسرخاله کوچولوم وقت گذروندم یه گلم گذاشتم رو کله‌ش. جوجه درست کردیم. زغالش خراب بود مجبور شدیم عوضش کنیم. زیاد چیزی نخوردم.

نزدیکای عصر به باغ یه عزیزی (اجازه داد بهمون) دستبرد زدیم و نزدیک یه کیلو آلبالو چیدم، یه سریاشون خیلی درست بودن اندازه ی گیلاس، احتمالا چون بذرشون مجارستانی بوده. کلی آلوچه چیدیم (گوجه سبز میگید بهشون؟) کلی گل چیدم که بیشترشون خشک شدن.. یه سریاشون شبیه شیپور بودن، میخوام بچسبونمشون توی دفترم.

(بماند که کلی شته از داخلشون کشیدم بیرون-)

بیشتر اون آلبالو ها رو میخوام بدم به چندتا از دوستام. چند وقته باهام حرفی نزدن، پس از راه دوستی وارد میشم.

از لا به لای کلی گندم و علف هرز رد شدم که تا یکم پایین تر از شونه هام رشد کرده بودن، داشتم خفه میشدم

از کنار یه مرکز ثبت رای هم رد شدیم.. شربت نذری میدادن.

پسرخاله گرامی هم کلا علاقه خاصی به شب راه افتادن داره شب اومده میگه دو ساعته با خانوادم میرسم.

خوبه بزرگوار تو ماشینش محسن لرستانی پلی نمیکنه وگرنه ده دقیقه بعد از پیامش رسیده بود. با سر و کله شکسته البته-

احتمالا شنبه صبح برگردیم..

راستی، کلی صفحه جدید به بولت ژورنالم اضافه کردم، عکسشونو میزارم

بدرود.

 ( -)
 ( -)
 ( -)

Tags :
7 months ago

امروزم بدک نگذشت.

ساعت چهار صبح خاله‌م با بچه هاش رسیدن اینجا.. من نمیدونم چطوری خسته نمیشن واقعا.

یه خاله دیگه م هم با همه بچه هاش اومد. (جز یه دخترخالم که کلاس داشت..) جالبه هیچکدوم نمیدونستن اون یکی قراره بیاد.

سر میز از نوه خالم پرسیدم اومدیم کجا، مامانش زیرلبی گفت بگه طالقان. چی گفت؟ اومدیم طالبان👍🏻

بخاری رو هم که دید گفت : این چی چیه؟

+ بخاریه.

- توش جیش میکنیم؟

+ نه.

- چرا.

بعد صبحونه رفتم در پشتی رو باز کردم، جلوش یه جوی خوب داره. بچه ها نشستن لبش و بازی کردن. بماند آب پاش پلاستیکی یکیشون افتاد و آب بردش کلی دویدیم پیداش کنیم که گریه ش رو تموم کنه.. خوشحال شد.

کلی سنگ پرت کردیم تو آب، گل گذاشتم روی موهاشون، بهشون خوش گذشت. خوشحالم.

(باید مشکلات خشممو با پرت کردن سنگ تو آب از بین ببرم)

نهارو همه کنار هم خوردیم. (کل سینی گوجه ها قبل پخت چپه شد رو زمین، برشون گردوندیم یه گوجه دیگم بعدش افتاد عالیه)

از نوه خالم پرسیدم به کی رای میدی؟ گفت : من به تو رای میدم. به (اشاره به دخترخاله هام) شما هم میدم به همه رای میدم.

کاش تو زندگیم همین شکلی ساده باشم.

بعدم همه یکم استراحت کردن و به اجبار یک دوست عزیز فرستادنمون جهت رای دادن. تو این گرمای سگ پز سگ میره بیرون آخه؟ از بینمون ۴ نفر رای دادن کلا. منم فقط کاغذشو انداختم تو صندوق، خودم رای ندادم.

حالا تو ماشین :

مادر : حالا تو به کی رای دادی؟

(پدرجان موقع رای دادن کاغذشو قایم کرد گفت نمیخوام رای منو ببینین)

پدر : دزد بزرگ.

به این ترتیب وقتی مادرجان منظورشو فهمید دعوا شد.

برگشتیم خونه یکم میوه خوردیم و استراحت از اونجایی که همه خسته راه بودن..

به باغ مادربزرگم هم سر زدیم و چندتا آلبالو چیدیم، یه گل جدید دیدم. خیلی جزئیات داشت و انگار وسط برگای ریزش یه مرکز کاج شکل کوچیک داشت . اکثر فامیل برگشتن خونه هاشون و امیدوارم سالم رسیده باشن چون چند دقیقه پیش چنان رعد و برقی شد که کرک و پرام ریخت..

رفتیم لب یه رودخونه که پشت باغ بود، خیلی پر آب بود و یه خانواده نزدیکش نشسته بودن. سنگ پرت کردم تو آب که البته تو کفشام کلی آب رفت..

وقتی بقیه رفتن ما هم با یه خاله و داییم رفتیم سه تا روستا رو دیدیم، مرجان، نساء اولیا و جوستان.

برگشتیم خونه. دوباره در پشتی رو باز کردم یکم نشستم تو لب آب پاهام خنک شد کلی هم آرامش گرفتم.

واکنش صادقانه یه بنده خدایی که ته جوی وایساده درحال خوردن آب :

اون بنده خدا تا ابد :

یکم از آسمون آبی فیض بردیم و برگشتیم تو.

امروز صفحه جدیدی از بولت ژورنالم درست نکردم.. فردا هم برمیگردیم تهران.

بدرود.

 .

جوجه رو نگاه آخه، پسرخالمه :>>


Tags :
7 months ago

یه جوجه که سردش شده درحال بغل کردن یه جوجه دیگه😭😭

والا بنده جای اینکه راجب شو توضیح بدم یا بگم داستانش چیه فقط نقاشیشو میکشم، بخوام بنویسم یه طومار کامل میشه..

اگه توکیو ریونجرز دیدی نظرت راجب انیمشو برام کامنت کن، یا اگه مانگا رو خوندی D:

ترجمه متناشون :

هانما : هوف.. سرده.. بذا یه لحظه بغلت کنم.. میشه؟

شو : هوم؟ آ-آره.. *خواهر پشماش ریخته*

فقط رفیقن باهم فکرای عجیب غریب به سرتون نزنه😔🤍

واسه کیفیت بهتر کلیک کنید

Two chicks cuddling😭😭

I just draw shu instead of explaining about her-

Did you watched tokyo revengers / read its manga? Did you liked it?

Click for better quality


Tags :
7 months ago

خیلییی ممنونم از همتون که پستام رو لایک کردین و به ۵۰ لایک رسیدیم

جاتون وسط اینجاست : ❤

Everyone, thank you so much for getting me to 50 likes, luv y'all😭😭🤍


Tags :
7 months ago

آقا امروز رفتیم بیرون پالادیوم، رفتم تو کتابفروشی دیدم جلد دوم بازی های میراث اومده (تازه ترجمه شده) (میراث هاثورن)

یعنیا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی

دویدم

فقط دویدم سمت قفسه چیز دیگه ای یادم نیست-


Tags :
7 months ago

با یه کار نسبتا قدیمی اومدم

حوصله کشیدن ندارم دارم اینجا رو با چیزای زیرخاکی پر میکنم😂

مال ۱۴۰۲عه فکر کنم

یکم دیگه اولین چیزی که کشیدمم میزارم دور هم بخندیم بهش👍🏻

رفرنس : شینوبو کوچو

جهت کیفیت بهتر کلیک کنید

Totally old art.. from 2023 idk

Lazy to draw so just putting random old arts here 😂

Imma post the first art I drew too so we could laugh at it together👍🏻

Refrence: Shinobu Kocho

Click for better quality


Tags :
7 months ago

دیشب رفتم بازی آسانسورو انجام دادم که طبیعتا کار نکرد

ولی ببین امروز با کابوس از خواب پریدم. علاوه بر اینکه بازی رو باخته بودم تا آخر عمرم با بچه فامیل تو یه اتاق گیر افتاده بودم و باهاش فیلم هندی میدیدم😭🤣

(حقیقتا بیشتر از بخش اولش ترسیدم-)

جای اون زنه معلم ریاضی دبستانمو دیدم به خدا نمیتونستم جلو خودمو بگیرم نگاش نکنممم

تهش در طبقه آخر که باز شد تو سیاهی مطلق فقط یه نوشته دیدم که دوبار تکرار شده بود, who is she?

پریدمم

ببین پریدممم

وحشت کردممم

(اگه بازی رو ببازی تا آخر عمرت توی یه بعد دیگه گیر افتادی)

به جایی رسید که دارم توهم میزنم😂 تو کل زندگیم انقدر ترسو نبودم

حالا ایشالا جنازه منو مثل پرونده الیسا لم از تو تانکر آب نکشن بیرون‌-


Tags :
7 months ago
Work In Progress

Work in progress 😂😂

دارم میزنم تو کشیدن نقاشیای داستانی

این وسط دارم یه مانگا هم طراحی میکنم، با حضور بروبچه های بانتن😭🔥


Tags :
7 months ago
Okay Ngl I Saw The Notification And My Heart Skipped A Beat

Okay ngl I saw the notification and my heart skipped a beat

Istg imma give y'all the biggest hug the world have ever seen

Tysmmmmm😭 I didn't even thought that the bullshit I upload reaches 100 likes😭😭

Thank you everyone ☆-☆

خدایا

نوتیفیکیشنشو دیدم یه ثانیه قلبم نزد

به خدا الان میگیرمتون بزرگ ترین بغل تاریخو بهتون میدم

وای، ممنونمممم😭 واقعا انتظار نداشتم صد بار چرت و پرتایی که آپلود میکنم لایک بخوره😭😭

از همتون ممنونم بچه ها دمتون گرم ☆-☆

Okay Ngl I Saw The Notification And My Heart Skipped A Beat

Tags :
7 months ago
 ! -

داداش میدونم! به خدا میدونم الان باید قبلیو تموم کنم ولی آخه نگاش کن- 😭😭

چقدر وقت گذشته و هنوز بیوگرافیشو نذاشتم؟ یه ماه؟🥰🥰

جهت کیفیت بهتر کلیک کنید

Bro I know! Istg I know I should finish the previous one but look at her-

How much time passed and I didn't posted her biography? A month?🥰🥰

Click for better quality

مانسکین بهترینه مانسکین گوش کنید :


Tags :
7 months ago
Lemme Kill Myself The Damn Nails Are Taking A Lifetime

Lemme kill myself the damn nails are taking a lifetime😭😭

واقعا بزار خودمو بکشم این ناخونا تا آخر عمرم قراره طول بکشن خدایا بسه دیگه-


Tags :
7 months ago

خدایا امیدوارم هر چرت و پرتی که قراره بعد همه اینا اتفاق بیوفته خنده دار باشه

Gosh I hope whatever bullshit happening next is funny


Tags :
7 months ago
urlocalzosha - Zosha
urlocalzosha - Zosha

تامام

خدایا صورتشو نگا چقدر گاگوله میتونم بمیرم براش😭😭🤍 (سر چشماش سکته کردم)

بی لباسشم گذاشتم که اگه دلتون خواست باهم collab بریم و تنش لباسی که دلتون میخوادو بکشین♡

این لباسو تو یکی از شاتای فشن شو ها دیدم و خوشم اومد ازش (بلد نیستم کفش بکشم-)

جهت کیفیت بهتر کلیک کنید

پ.ن : اگه QR کد براش رو لازم داشتید تو کامنتا بگید

Finished

Gosh look at her face she's so goofy I can die for her rn

Also uploaded raw ver. So if anyone wanted to have a collab you can draw your fav clothes on her♡

I saw this dress in a fashion show shot and liked it (idk how to draw shoes-)

Click for better quality

Also comment if you wanted the brush QR code


Tags :
7 months ago
Shout Out To My New Windbreaker Oc :D

Shout out to my new windbreaker oc :D

Okay her name is muna, she's the older sister of umemiya (only have the same mother) and the acting leader of bofurin *-*

Is persian-japanese

Since umemiya is really similar to gojo, I got the idea to give him a geto-like sibling.

Some random facts about her :

She's great at parkour, is also super flexible (probably even better than rindou)

Has a spider web tattoo

In total, she has 4 piercings

Loves martial arts

She isn't really active in social media but many people follow her and like her posts

NOT ashamed of a single thing

Likes growing hair but she says it will bother her in fights

Has a good relationship with suo and hiragi

First time she appears in anime : during shishitoren and bofurin's fight in the theater, she just breaks a window and comes inside like it's the most normal thing in the world and had a 'talk' with choji. (gets stabbed in the throat)

In her early days, She once fell off a roof while doing parkour and broke her head , left hand and right leg

Quote : parkour is my life.

Click on the pic for better quality

---

بیاید با اوسی جدیدم تو ویند بریکر آشنا بشید D:

اوکی اسمش مونا عه، خواهر بزرگه ی اومه‌میا (فقط مادرشون یکیه) که گاهی اوقات نقش خالی لیدر تو بوفورین رو پر میکنه

ایرانی-ژاپنیه

از اونجایی که اومه‌میا خیلی شبیه گوجو عه ایده شو پیداکردم که یه خواهر گتو-طور بهش بدم.

یه سری فکت رندوم راجبش :

تو پارکور کارش عالیه و حسابی انعطاف‌پذیره (احتمالا از ریندو هم بهتر)

یه تتوی تار عنکبوت داره

در کل ۴ تا پیرسینگ داره

عاشق هنر های رزمیه

خیلی تو فضای مجازی فعالیت نداره ولی افراد زیادی فالوش میکنن و پستاشو لایک میکنن

اصلا از چیزی خجالت نمیکشه

دوست داره موهاشو بلند بزاره ولی میگه تو دعوا اذیتش میکنه

ارتباط خوبی با سو و هیراگی داره

اولین باری که تو انیمه حضور پیدا میکنه : اواسط دعوای شیشتورن و بوفورین تو تئاتر، یه پنجره رو میشکنه و میاد داخل انگار که نرمال ترین حرکت تو جهانه، بعدشم یه 'صبحتی' با چوجی میکنه. (گلوش چاقو میخوره)

قدیما، یه بار موقع پارکور رفتن از یه پشت بوم افتاد و سر، دست چپ و پای راستش رو شکست

جمله معروف : پارکور زندگی منه.

جهت کیفیت بهتر کلیک کنید روی عکس

---


Tags :
7 months ago

سلام نقاشیات چه باحالن! با چه برنامه ای آرت خود را می آفرینی؟😄

سلام انون عزیززز خیلی ممنونم ^^🤍

از ibis paint X استفاده میکنم، توی اکثر سیستم عامل ها هم قابل نصبه🌷


Tags :
6 months ago

بچه ها نیم ساعت پیش تبلتم از دستم سر خورد

افتاد

شیکست

وقتی میگم شیکست شیکستا

شبیه تار عنکبوت شده صفحش الان😂😂

منم که Crybaby ای ام واسه خودم پس چرا که نه مثل کرم پیچیدم تو خودم و اعصابم به هم ریخت

ولی نگا صفحش چه برقی میزنه خرده شیشه هاشو

استایل زدم براش سبحان الله

خودمم نمیدونم چطوری هنوز دارم باهاش تایپ میکنم، تاچش خیلی سخت جونه

قرار شد یکی دیگه بگیرم ولی خب میدونی هیچی این نمیشه

به چیزایی که سال ها داشتمشون عادت دارم

خودمونیما این دیگه ضربه نهایی بود

یه بار محکم از گوشه خورد زمین یه کوچولوش باز شد ولی تا الان سالم موند😂😂

حالا که یادم اومد از نصف چیزای مهمم بکاپ نگرفتم میخوام دو دستی بکوبم تو سرم که انقدر حافظم داغونه😭😭

برم بمیرم بهتره-

راستی بچه ها نقاشی جدید کشیدم بعدا میزارم براتون

بعد اینکه تصمیم بگیرم صفحه اینو عوض کنم یا یه دونه نوشو بگیرم


Tags :
6 months ago
 -

شکسته که شکسته کی اهمیت میده بیاین کار جدیدو ببینین-

اگه این دوتا یه جایی باهم ملاقات میکردن قطعا شو با خودش فکر میکرد ایشون بچه ی ایزانا و کاکوچو ئه😔😂

راستی بعدا بیزحمت یادم بندازین عکس کامل ژاکت های شو و اعضای کیوگای رو براتون پست کنم

خوش باشید

*وی نقاشی را پست میکند و در میرود*

Idc who cares about a broken glass check out the new drawing-

If they ever met shu would think he's izana and kakucho's child for sure😔😂

Btw guys pls remind me to post the full pic of shu and kyogai members' jackets sometime

Have fun

*posts and runs away*


Tags :
1 year ago
Iranian MintCucumber Salad

Iranian MintCucumber Salad


Tags :